کد مطلب:27910 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118

وصایت امام علی در ادبیات صدر اسلام












400. تاریخ الیعقوبی - به نقل از حَسّان بن ثابت در توصیف امام علی علیه السلام در آغاز خلافت ابو بكر -:

در میان ما پیامبر خدا و عهدش (با تو) را حفظ كردی

و چه كسی از تو بدان سزاوارتر است؟ چه كس؟ چه كس؟

آیا تو در ماجرای برادری، برادر و وصیّ او نبودی؟

و نیز داناترینِ قریش به كتاب و سنّت ها؟[1].

401. تاریخ الطبری - به نقل از فضل بن عبّاس -:

هان! بی گمان، بهترین مردم بعد از محمّد

نزد خدا، وصیّ پیامبرِ برگزیده است.

و اوست نخستین كسی كه نماز خوانْد و هم ریشه پیامبرش است

و نخستین كسی كه گمراهان را در بدر به خواری افكند.[2].

402. شرح نهج البلاغة:از میان اشعاری كه در صدر اسلام سروده شد و دربردارنده این مطلب بود كه علی علیه السلام وصیّ پیامبر خداست، گفته عبد اللَّه بن ابی سفیان بن حارث بن عبد المطّلب است:

و از ماست علی، آن فاتح خیبر

و فاتح بدر، هنگامی كه سواران سرازیر شدند.

وصیّ پیامبرِ برگزیده و پسر عموی اوست

پس چه كس به او نزدیك می گردد و بدو می رسد؟

و عبد الرحمان بن جعیل سروده است:

به جانم سوگند، با كسی بیعت كردید كه دیندار است

و به عفّت، مشهور و موفّق.

علی را می گویم، وصیّ مصطفی و پسر عموی او

و نخستین كسی كه نماز خوانْد، و برادر دین و تقوا.

و ابو هیثم بن تَیّهان، از مجاهدان بدر، چنین سروده است:

به زبیر و طلحه بگو كه ما

همانانیم كه شعارمان این است:[ ما] انصاریم.

ما آنانیم كه قریش، كار ما را دیده است

به روز بدر، كه آن كافران را به چاه افكندیم.

ما لباس زیرین و رویین پیامبرمان بودیم

كه روح و دیدگان ما فدای او باد!

همانا وصی [ یعنی علی علیه السلام] پیشوا و ولیّ ماست

نهان ها آشكار و رازها هویداست.

عمر بن حارثه انصاری - كه در جنگ جمل، با محمّد بن حنفیّه بود، هنگامی كه امام علی علیه السلام پسرش محمّد را به خاطر تأخیرش در اجرای فرمان حمله، سرزنش كرد -، سرود:

ابو الحسن! تو پایانبخش كارهایی

و با تو حلال از حرام، شناخته می شود.

مردان را در زیر پرچمی گرد آوردی

كه پسرت در شور جنگ، آن را به دست گرفت

و او از سر ترس، واپس ننشست

بلكه تیرها، پیاپی بر او در آمدند.

گفت:مهلت دهید و عجله نكنید

كه چون تیرهایشان را پرتاب كردند، پیش می تازم.

پس تو او و مردان گردآمده را به شتاب واداشتی

بر كاری كه ترسویانِ پا پس كشیده را گران می آید.

همنام پیامبر و شبیه به وصی است

و پرچمش به سرخیِ خون آهو.

در جنگ جمل، مردی از قبیله اَزْد چنین سرود:

این، علی است و همو وصی است.

پیامبر در روز رازگویی، با او پیمان برادری بست.

و گفت:«این، پس از من، ولی است»

این گفته را نگهدارنده حفظ كرد و شقی فراموش.

در جنگ جمل، جوانی با نام و نشان از قبیله بنی ضبّه، از میان لشكر عایشه بیرون آمد كه چنین می گفت:

ما بنی ضبّه، دشمنان علی هستیم

همو كه از قدیم، «وصی» شناخته می شود

و سواركار جنگجوی دوران پیامبر است

من از فضیلت علی، بی خبر نیستم؛

لیكن خبر مرگ پسر پرهیزگار عفّان به من رسید

[ پس] دوست به خونخواهی دوست خویش آمد.

سعید بن قیس همْدانی كه در جنگ جمل در لشكر علی علیه السلام بود، سرود:

هر پیكاری كه آتشش برافروزد

و در شور و غوغایش، نیزه های سخت بشكنند،

به وصی بگو قحطانیان جنگاور، روی آورده اند

قبیله هَمْدان را از میان آنان فراخوان كه كفایتت می كنند؛

چرا كه آنان پسران و برادران بنی قحطان اند.

زیاد بن لبید انصاری، كه از یاران امام علی علیه السلام بود، در جنگ جمل سرود:

در روز حمله، انصار را چگونه می بینی؟

ما مردمی هستیم كه اهمیّتی به مرگ نمی دهیم

و به خاطر وصی، وقعی به خشم كسی نمی نهیم.

و انصار، جدّی ایستاده اند و نه به شوخی.

این، علی و پور عبد المطّلب است.

امروز او را بر ضدّ دروغگویان، یاری می دهیم.

آن كه تجاوز كند، بدترین چیز را به دست آورَد.

حُجر بن عَدیّ كِنْدی، در همان جنگ سرود:

پروردگارا! علی را برای ما به سلامت دار!

آن مباركِ پیشْرو را برای ما به سلامت دار!

[ آن] با ایمان یكتاپرست پرهیزگار

و نه سبك رأی و گم راه را؛

بلكه آن رهنما و بختْ یار و ره یافته را!

پروردگار من! او را حفظ فرما و با این كار، پیامبر را نیز؛

او كه دوستی برای پیامبر بود

و سپس پیامبر برای وصایتش او را پسندید!

نیز خُزَیمة بن ثابت انصاری (مشهور به ذو الشهادتین) كه از مجاهدان حاضر در نبرد بَدر بود، در جنگ جَمل سرود:

در شدّت جنگ، میان انصار

و دشمن، جز نیزه حاكم نیست.

با شمشیرهای درخشنده، زمین را

از قارچ ها می روبیم، هنگامی كه نیزه های سخت در هم آویزند.

پس فرابخوان كه اجابت می شوی، ای علی!

در میان اوس و خزرج، ترسویی نیست.

ای وصیّ پیامبر! جنگ، دشمنان را

فراری داده و آواره شان كرده است.

همه كارها برایت به سامان آمده است

جز شام كه آن نیز گردن می نهد.

آنچه از ما دیدند، برایشان بس است و نیز برای تو

این گونه هستیم، جایی كه ما باشیم و آنها.

خُزَیمه در جنگ جمل، سروده دیگری نیز دارد:

ای عایشه! زبان از عیبجویی علی كوتاه دار

چیزهایی كه در او نیست و تنها تو آنها را ساخته ای؛

آن كه كسی دیگر از خاندان پیامبر، جز او وصیّ او نیست

و تو بر این ماجرا شاهدی.

و برخی از آنچه درباره اش می دانی، تو را بس باشد

و حتّی اگر تنها یكی از آنها را بدانی، بس است.

چون گفته شود:چه عیبی از او می گیری؟ تهمت می زنی كه

پسر عفّان را وا گذارْد. و آن، امر مُدهشی نیست.

و نه آسمان خدا برای آن، خون فشاند

و نه زمین فراخ به لرزه افتاد.

ابن بدیل بن ورقاء خُزاعی، در جنگ جمل، چنین سرود:

ای قوم! بشتابید به سوی این واقعه عظیم

جنگ در ركاب وصی - كه بر آن غمی نیست -؛

آن داور با تقوای پایان دهنده

هنگامی كه مردمان، نیرنگ می زنند.

عمرو بن اُحَیحه در جنگ جمل، درباره خطبه ای كه امام حسن علیه السلام در پی خطبه عبد اللَّه بن زبیر ایراد كرد، سرود:

ای حَسنِ نیك، ای به مانند پدر!

در میان ما برخاستی، همچو بهترین سخنور.

و خطبه ای ایراد كردی كه خدا با آن

عیبجویانِ پدرت را رسوا ساخت.

پرده بر گرفتی و كار را آشكار ساختی

و دل های تباه را به سامان رساندی.

چون ابن زبیر نیستی كه به لكنت افتی

و چون فرومایگان متزلزل، زمام سخن را رها نمایی.

و خدا نخواست كه ابن زبیر، همانند

پسر وصی و پسر نجیب، سخن براند.

نیكی ها ارزانی ات باد! بی گمان، كسی كه از تبار پیامبر

و نسل وصی باشد، پاك و پیراسته است.

نیز زَحْر بن قیس جعفی، در جنگ جمل سرود:

بر شما ضربه می زنم تا مطیع علی شوید

آن كه پس از پیامبر، بهترینِ همه قریش است.

آن كه خدا او را آراست و وصی نامید

بی گمان ولی، پشتیبان ولی است،

همان گونه كه گم راه، پیرو فرمان گم راه است.

همه این اشعار و رجزها را ابو مِخنف لوط بن یحیی، در كتاب وقعة الجمل آورده است. ابو مخنف از محدّثان و از زمره كسانی است كه گزینش امام را به اختیار مردمان می دانند. او شیعه نیست و از شیعیان به شمار نرفته است.

از جمله اشعاری كه در صفّین سروده شده اند و دلالت بر نامیده شدن علی علیه السلام به «وصی» دارند، اشعاری هستند كه نصر بن مزاحم بن یسار مِنقری (از راویان حدیث) در كتاب صِفّین ذكر كرده است. او می گوید:زَحْر بن قیس جُعفی، سرود:

خدا بر احمد، درود فرستاد

فرستاده آن كه مالك تمام نعمت هاست.

فرستاده خداست و [ شخص] پس از او

و جانشینش در میان ما، استوار و مؤیَّد است.

علی را می گویم، وصیّ پیامبر را

كه برای او با گم راهان امّت می جنگیم.

نصر [ بن مزاحم] می گوید:از اشعار منسوب به اشعث بن قیس است:

آن پیك خجسته (فرستاده علی) نزد ما آمد

و مسلمانان از آمدنش شادان شدند؛

فرستاده وصی، وصیّ پیامبر

آن كه بر مؤمنان، سبقت و برتری دارد.[3].

نیز از اشعار منسوب به اشعث بن قیس است:

پیك، نزد ما آمد، پیك وصی،

[ پیك] علیِ پاك از تبار هاشم،

دستْ یار پیمبر و داماد او،

نیك ترینِ مردمان و جهانیان.[4].

نصر بن مزاحم می گوید:این اشعار، از امیر مؤمنان در صفّین است:

شگفتا! چه چیز غریبی شنیدم:

دروغی بربسته به خدا كه موی را سفید می كند!

احمد، راضی نمی شد، اگر خبر می یافت

كه وصیّش را با این ابتر،[5] برابر نهاده اند؛

این دشمن پیامبر و خیره سر ملعون.[6].

من آن گاه كه مرگ، نزدیك آید و دررسد،

جامه ام را به كمر زده، قنبر را فرا می خوانم [ و می گویم:]

پرچم را به پیش ببر و از سر احتیاط، درنگ مكن؛

چرا كه پرهیز، قضا و قدر را نمی رانَد.

ای معاویه، پسر حرب! اگر جعفر نزد من بود،

یا حمزه، آن سالار دلاورِ فروزانْ چهره،

آن گاه، قریش می دید كه ستاره شب، چه سان پدیدار می شود![7]. [8].

جریر بن عبد اللَّه بجلی، این شعر را برای شُرَحبیل بن سِمْط كِنْدی (رئیس اصحاب یمانی معاویه) فرستاد:

ای پسر سمط! نصیحتت كردم كه پیرو هوا مباش؛

هیچ چیز در دنیا جای دین را برای تو نمی گیرد.

و مانند آن رهسپار به سوی شرارت (معاویه) مباش

كه پریشانی و خواری می آورد.

گفته پسر هند درباره علی، بهتان است

و خداوند، در پیش پسر ابو طالب، بزرگ تر است.

و علی هیچ كجا نبود، جز در كنج خانه خویش

تا آن كه مرگ عثمان در خانه خودش دررسید.

تنها وصیّ پیامبر خداست در میان خاندان او

و شهسوار مدافع او، كه بدو مثل می زنند.[9].

نعمان بن عجلان انصاری می گوید:

چگونه اختلافی؟ در حالی كه وصی، پیشوای ماست؟

سزاوار نیست، كه این، جز سرگردانی و خواری نیست.

خِرَدهایتان را فراموش مكنید، كه خیری نیست

در كسی كه در پریشانی ها خردمند نباشد.

و معاویه گم راه را فرو گذارید و پیروی كنید

از دین وصی تا در آینده بدین كار، ستوده شوید.[10].

عبد الرحمان بن ذُؤَیب اسلمی سروده است:

هان! به معاویة بن حرب، پیام ده

كه تو را چه شده است؟ چرا به جنگ نمی آیی؟

اگر به سلامت بمانی و یك روز هم از عمرت باقی باشد

با سپاهی گران به انبوهیِ خاك، به دیدارت می آییم.

آن سپاه را وصی به سوی تو می آورَد

تا تو را از گم راهی و تردید بازدارد.[11].

مغیرة بن حارث بن عبد المطّلب سرود:

ای فدائیان! پایداری كنید و سپاه پسر حرب

شما را نترسانَد، كه حق، چیره می شود.

و یقین بدانید آن كه در مخالفت شما جان می بازد

نگون بختی است كه خود را از دست می دهد.

در میان شماست وصیّ پیامبر خدا، پیشوایتان

و داماد او و كتاب خدا كه در دسترس همه هست.[12].

عبد اللَّه بن عبّاس بن عبد المطّلب سرود:

تنها وصیّ پیامبر خدا در میان خاندان او بود

و شهسوار او بود، هنگامی كه از او هماوردی می خواستند.[13].

پس اگر می خواهی پیرو مهاجری باشی، با او باش:

بزرگ بزرگان، كه همچون تیغه شمشیر، جوهری پولادین دارد.

اشعاری كه این واژه (وصی) را در بر دارند، بسیار فراوان اند؛ امّا ما در این جا، تنها برخی از آنها را كه در دو نبرد جمل و صفّین سروده شده بودند، آوردیم، و بقیّه اشعار، بیشتر از آن است كه به شماره آید و گردآوری توان نمود و اگر بیم خستگی و آزُردگی خوانندگان نبود، آن قدر از آنها نقل می كردیم كه برگ هایی بسیار را پر سازد.[14].









    1. تاریخ الیعقوبی:128/2، شرح نهج البلاغة:35/6.
    2. تاریخ الطبری:426/4، الدرجات الرفیعة:143.
    3. الفصول المختارة:270، وقعة صفّین:18 (از جریر بن عبد اللَّه، مشابه متن).
    4. وقعة صفّین:24.
    5. بتر، هم به معنای «بی خیر» است و هم به معنای «نسلْ گسیخته» و به هر حال، مراد، عاص بن وائل (پدر عمرو) است كه خدا او را در سوره كوثر، «دشمن پیامبرصلی الله علیه وآله» و «ابتر» خوانده است. (م)
    6. مراد، عمرو بن عاص بن وائل است.
    7. پیدایی ستاره شب، كنایه از تیره و تار شدن روز و روزگار آنهاست.
    8. وقعة صفّین:43.
    9. وقعة صفّین:49.
    10. وقعة صفّین:365. در وقعة صفّین، این شعر، از نضر بن عجلان انصاری دانسته شده و در پایان آن آمده است:«تصادفوه عاجلاً؛ شتابان به سوی او بروید».
    11. وقعة صفّین:382.
    12. وقعة صفّین:385.
    13. وقعة صفّین:416.
    14. شرح نهج البلاغة:150 - 143/1. گفتنی است كه نقل ابن ابی الحدید از كتاب وقعة صِفّین، با آنچه در نسخه فعلی وقعة صفّین هست، تفاوت هایی دارد. (م)